. . .


بازم تنبلی ، تبنلی تو به موقع انجام دادن کارها م که شامل همه چیز هم می شه .کتابی که قرار بود 1 شبه خونده بشه 2 شب طول کشید می دونی حالا اگه موقع تحویل پروژه ها کارهام رو با همین تآخیر ها ارائه بدم پوستم کندست زندگی باد هوا .
بالاخره نشد با بچه ها برم جنگل خوابی ، امان از دست ناراحتی نشدن ها البته همش بد نشد قراره مثل بچه های خوب به کارام برسم.موهامو دیروز شکلاتی کردم دلم گرفته بود گفتم اگه موهامو روشن کنم شاید اونم باز شه ، فکر کنم تآثیر داشته .
کتاب مورچه هایی که پدرم را خوردند خیلی معمولی بود شاید هم ضعیف( دیگه دارم کم کم حق رو می دم به ماهور که به هیچ وجه پول بالای کتاب وطنی نمی ده ) من خریدش رو به هیچ قشر مستضعف و کتک خور و الکی خوش دانشجویی (مثل خودم) پیشنهاد نمی کنم بهتره بیاد از من کتاب رو بگیره 1000 تومنش رو بذاره یکم دیگه قلعه سفید رو از نشر ققنوس بگیره .
دیروز تو آرایشگاه فکر می کردم کاش کتابی چیزی همراهم بود اما آخه کیف من از ساده ترین و کمترین وسایلم در حال انفجار بود حالا یه کتاب هم می رفت توش دیگه هیچ . نمی دونم چرا همه نسنجیده به من می گن بیخیال کوله پشتی بشم چرا مردم نمی دونم من بدون آب زنده می مونم فقط تشنم می شه اما بدون کوله هزار تا درد دیگه که یکیشم تشنگی هست رو دارم.
روز نامه ی هم میهنم که شده شیر یارانه ای 1 به بعد پیدا نمی شه دارم آرشیوش رو جمع می کنم .دیروزی رو که گیر نیووردم اما اگه بود حداقل تو آرایشگاه علاوه بر ماجرای شوهرهای غیرتی که به خانوماشون می گن یه وقتی نری خودتو خوشگل کنی که دزدیدنت رفتی حداقل چیز به درد بخورتر و کمتر تکراری نشخوار می کردم ، جالب اینجاست تمام این خانوم ها هم همیشه تو آرایشگاه ها هستن .
الان با بابا حرف زدم اهواز طوفان کارخونه رو تعطیل کردن .
کارخونشون یه طرح و ایده ی خدا داره حالا یه بار دیکه در موردش می نویسم .

2 comments:

Leva said...

Happy bloging!
man inja farsi nadaram. ama neveshtan khoobe o khoshamadi be jame weblognevishae farsi.

مگان said...

مرسی هانی :)